(¯`´¯)سرگذشت کافلا و مدرسه(¯`´¯)

لطفا از آخر بلاگ به ترتیب بخشها شروع به خواندن کنید . *(¯`´¯)با تشکر ازشما سعید(¯`´¯)*

(¯`´¯)سرگذشت کافلا و مدرسه(¯`´¯)

لطفا از آخر بلاگ به ترتیب بخشها شروع به خواندن کنید . *(¯`´¯)با تشکر ازشما سعید(¯`´¯)*

درد و دل

امروز نمی خوام از خاطرات براتون بگم می خوام براتون درد و دل کنم.

اول اینکه هیچ وقت کسی و سر کار نزارید.

دوم اینکه دوروغ نگید(اینو مطمئن هستم که نمی گید).

سوم اینکه به هیچ کس اعتماد نکنید حتی اعضای خانوادتون.

خدا از اون جایی که نمی دونم ما رو خیلی دوست داره یا .... همش داره ما رو امتحان می کنه.

بی خیال می گذره و لی چه چیز هایی هست که شما نمی دونید .

به خدا ما نا خواسته وارد یه ماجرایی شدیم عجیب  و قریب که تا حالا هم فکرشو  نمکردم .

ولی حالا که  می بینم خیلی ساده تر از این حرفام که فکر شو می کردم و الان فکر کنم و

 اون اعتماد به نفسی که داشتم (۸۰٪) رو از دست دادم .

ولی خدا با عث و با نیشو ذلیل کنه که 

سرتونو درد نیارم من که حسابی به هم ریختم و شانسی دا رم براتون می نویسم .

خدائیش به نصیحت های من گوش کنید.

عزیزانی که منو می شناسن بهشون بگم :

خدائیش عمل کنید بقیه دوستان رو هم همین سفارشو می کنم .

قرار نبود که دیگه بنویسم ولی  داشتم  داغون می شودم.

 وبا این کارم یخورده عصابم را حت شد

نظر یادتون نره .

اینم بگم که واقعا بعضی ها خیلی خیلی نامردن .  

خودشونو گرفتن . 

که اصلا مهم نیست    

تازه خود گرفتن کار آدمای عقده ایه

با شما نیستم.

ولی با نوشتن دلم خنک می شه .

نظر یادتون نره.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد