(¯`´¯)سرگذشت کافلا و مدرسه(¯`´¯)

لطفا از آخر بلاگ به ترتیب بخشها شروع به خواندن کنید . *(¯`´¯)با تشکر ازشما سعید(¯`´¯)*

(¯`´¯)سرگذشت کافلا و مدرسه(¯`´¯)

لطفا از آخر بلاگ به ترتیب بخشها شروع به خواندن کنید . *(¯`´¯)با تشکر ازشما سعید(¯`´¯)*

کافلا نارحته ...

یه خبر تازه و بد بیاری برای من:

اموروز کافلا رو دیدم خیلی عصبانی  بودش هر چی ازش پرسیدم جواب منو نداد و گفت که دیگه من کافلا نیستم و می خوام مثل ... (تو کفش بمونید فقط عبدالله ماستی می دونه) زندگی  کنم و دیگه از این کارا نمیکم ؟ کدوم کارا  کافلا ؟ همون دیگه . من که فکرم به جایی رسیده بود که کافلا خلاف کار شده و فکر کرده که ما فهمیدیم بعد از کلی سوال و پرسش اخر گفت من امنیت جانی ندارم همه منو دیگه می شناسن و تابلو شدم. من هم گفتم که کافلا .در جواب به من گفت من کافلا نیستم من رضام . من که فهمیدم داره راست میگه تصمیم گرفتم که دیگه چیزی ننویسم و حالا هم اومدم برای خدا  حافظی. برای این که این وبلاگ از دست نره اونو به یکی ازدوستام میدم معلوم نیست کیه تاهر چی می خواد توش بنویسه . ولی شاید هم دادمش به کافلا و خودش اود و شروع به نوشتن کرد .

نظرات 3 + ارسال نظر
فرید جمعه 4 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 03:02 http://pashew.mihanblog.com

سلام
عالی بود به ما هم سر بزنید خوشحال میشم

غربت من تنها سایبانی کوچک بر گرده راهی متروک

زیبا جمعه 4 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 10:29

سلام به کافلا بگو بیاد ببینم
یادت نره
بای

ساناز(نازنین) سه‌شنبه 15 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 16:44

سلام عالی بود سعی کن ادامه بدهی .حیف است حالارهایش کنی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد