(¯`´¯)سرگذشت کافلا و مدرسه(¯`´¯)

لطفا از آخر بلاگ به ترتیب بخشها شروع به خواندن کنید . *(¯`´¯)با تشکر ازشما سعید(¯`´¯)*

(¯`´¯)سرگذشت کافلا و مدرسه(¯`´¯)

لطفا از آخر بلاگ به ترتیب بخشها شروع به خواندن کنید . *(¯`´¯)با تشکر ازشما سعید(¯`´¯)*

و اما بعد ...

سلام

کجا بودیم ...آها سر کلاس مهدی دهقان که معلموم بود دعوا شروع شد بعد هیچی  این با اخراج از کلاس و بعد بیرون از کلاس قرار دعوا شد و ... مثل دفعه قبل ماتولا جیم نشد بلکه موند و ... شروع کرد به تعریف کردن از خودش  ما هم که اونو کاملا می شناختیم از سر مجبوری شروع به تایید کردن کردیم . اما ماتولا زبونش چرب بود  و آدمی بود که زیاد حرف می زد ولی

ولی کــــــــــــــا فـــــــــــلا خیلی  زبون باز تر از ماتولا بود و کم نمی اورد . خلاصه  بعد از کلی دعوا بابای مدرسه (مش سهراب) یه صندلی دیگه هم اورد و دعوا تموم شد و کــــــــــــــا فـــــــــــلا    هم متوجه شد که عجب ...

نتیجه اخلاقی :

اینکهکــــــــــــــا فـــــــــــلا  فهمید  که ماتولا همش لاف می زنه و خودشه هم  بدتر از اون بوده البته این تویه فکرش بوده ما همه فهمیدیم ولی خودش به هیچ کس نگفت .

 

دوستان خوب من کلاس ما کلاس تکی بود از هر نظری ادامه این حرف و حدیث ها رو بعد از زبون یکی دیگه از دوستام می شنوید ....

آخه من باید الان برم یه جایی خیلی هم دیرم شده بیچاره تویه این بارون منتظر منه .

من بر می گردم و ادامه شو براتون تعریف می کنم.

نظرات 1 + ارسال نظر
حاجیه دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 09:24 http://hajieh.blogsky.com

سلام
منتظر ادامشیم !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد